به علاوه، نیروهای مستقر در اطراف کشتی جنگی به گِل نشسته باید به شکل دورهای تجهیز شوند و پکن قصد دارد با جلوگیری از رسیدن تجهیزات ضروری به آنها، نیروهای فیلیپینی را از اطراف صخره شول دور کند. یک ژنرال چینی در سال 2013 اعلام کرده بود: «اگر نیروهای فیلیپینی به مدت یک تا دو هفته هیچ تجهیزات و تدارکاتی دریافت نکنند، خودشان مجبور میشوند جزایر را ترک کنند. زمانی که آنها منطقه را ترک کنند، دیگر به هیچ وجه قادر به بازگشت نخواهند بود.»؛ این روزها پکن به شدت در تلاش است به نهایی شدن این فرایند سرعت ببخشد.
در ماه فوریه، چین از یک لیزر بسیار قدرتمند برای کور کردن گارد ساحلی فیلیپین که در نزدیکی سِکند توماس شول استقرار داشتند، استفاده کرد. در ماه گذشته میلادی و پس از چندین مرتبه درگیری، کشتیهای چینی به کشتیهای فیلیپینی که حامل تجهیزات بودند، حمله بردند. در واقع پکن در حال محاصره دریایی قلمرویی است که توسط یکی از متحدان آمریکا کنترل میشود. مناقشه بر سر یک جزیره مرجانی خالی از سکنه به نظر پیش پا افتاده میآید، اما از نظر ژئوپولیتیکی و روابط بینالملل، این اتفاق پیمادهای قابل توجهی دارد.
برای چین، سِکند توماس شول برابر است با یک هدف محققنشده در مسیر هژمونی این کشور. برای آمریکا، این صخره مرجانی یک تعهد استراتژیک محسوب میشود. شول یک صخره کوچک است، اما در ذهن کسانی که امنیت این صخره را به تعهد آمریکا در قبال آن وابسته میدانند، این صخره مرجانی یک مسئله بزرگ و با اهمیت است. مقامات آمریکایی اظهار کردهاند که حمله به نیروهای مسلح فیلیپین در دریای جنوبی چین، معاهده دفاعی دوجانبه میان واشنگتن و مانیلا (پایتخت فیلیپین) را فعال خواهد کرد؛ به همین علت، چین خواهان یک رویارویی تمامعیار نیست.
در گذشته و در زمانی که نیروهای آمریکایی به مناقشه بر سر این صخره مرجانی وارد شدند، چین به طور موقت از ادعاهای خود کوتاه آمد؛ اما صخره شول یک اهرم فشار ارزشمند برای پکن محسوب میشود چراکه میتواند با استفاده از این اهرم، ضعف آمریکا در تعهد به دفاع از متحدانش در منطقه را برجسته کند. چین در تلاش است با ایجاد بحران و به چالش کشیدن ضمانتهای امنیتی آمریکا، کشورهای منطقه را نسبت به تعهدات امنیتی ایالات متحده دچار تردید کند. هدف این تاکتیک، تضعیف اعتماد و اتکای کشورهای منطقه به آمریکا است.
پکن همچنین از طریق رهگیری ناایمن هواپیماها و کشتیهای خارجی، در حال اعمال فشار بیشتر است. بدترین بحران میان آمریکا و چین در سالهای اخیر به سال 2001 بازمیگردد؛ یعنی زمانی که یک جنگنده چینی به یک هواپیمای نظارتی آمریکا برخورد کرد. اینگونه رفتارهای مخاطرهآمیز چین، امروزه به یک رخداد متداول تبدیل شده است.
برخورد قریبالوقوع یک ناو جنگی چینی با کشتیهای آمریکایی و کانادایی، پرتاب ضایعات فلز توسط خلبان جنگنده چینی به موتور یک هواپیمای گشتی استرالیا و نزدیک شدن بیش از اندازه یک هواپیمای جنگنده چین به یک بمبافکن آمریکایی B-52، بخشی از این رفتارهای پکن بودهاند. فراوانی و شدت این اتفاقات در حال افزایش است، به طوری که پنتاگون از سپتامبر 2021 میلادی 180 رهگیری «اجباری و مخاطرهآمیز» از سوی چین را گزارش داده است. این موضوع منعکسکننده تشدید تنشها و تهدیدهای بالقوه در منطقه است.
اگر حادثهای بین نیروهای نظامی چین و کشورهای دیگر رخ دهد، بعید است که پکن به سرعت وضعیت را از طریق کانالهای ارتباطی نظامی که برای این مواقع طراحی شده، حل کند.
این رویدادها نتیجه اقدام خودسرانه خلبانان یا کاپیتانهای کشتی نیست، بلکه یک استراتژی عمدی از سوی پکن برای افزایش خطرات برای نیروهای خارجی فعال در غرب اقیانوس آرام است. چین شاید به دنبال یک درگیری نظامی گسترده نباشد، اما هدفش جلوگیری از حضور نظامی خارجی در منطقه است. هرگونه اشتباه محاسباتی میتواند باعث ایجاد بحرانی شود که به طور بالقوه مشکلات دیگر جهان را تحتالشعاع قرار خواهد داد.
این رفتار به عنوان بخشی از رقابت مداوم بین کشورها، شبیه به «دیپلماسی خشونت» است که در دوران جنگ سرد مشاهده شد. اما رفتارهای پکن که پتانسیل ایجاد یک بحران بزرگ در آسیا را دارد، نمیتوانست در زمان بدتری برای آمریکا رخ دهد زیرا واشنگتن در زمانی که اروپای شرقی و خاورمیانه در آتش جنگ میسوزند، به هیچ عنوان مایل به آغاز یک جنگ دیگر در آسیا نیست. این یک هشدار است و نشان میدهد گفتوگوهای مقامات عالیرتبه کشورها با یکدیگر ممکن است از تعاملات خطرناک جلوگیری نکند.
شی جینپینگ و جو بایدن به زودی ملاقات خواهند کرد، اما دیپلماسی واقعی – دیپلماسی خشونت – در غرب اقیانوس آرام، هزاران کیلومتر دورتر اتفاق میافتد.
ثبت دیدگاه