به گزارش ایسنا، روزنامه هممیهن نوشت: «یحیی عدل، بنیانگذار جراحی نوین ایران، وقتی در سال ۱۳۱۸ با مدرک ممتاز جراحی از فرانسه به تهران آمد و به دلیل کمبود شدید جراح تا نیمههای شب در اتاق عمل بیمارستان سینا کار میکرد، شاید حتی تصورش را هم نمیکرد نهال نوپای جراحی مدرنی که با آخرین متدهای جراحان فرانسوی در ایران پایهگذاری میکند، به راهی رو به سراشیبی برسد. حالا چند سالی است بزرگان پزشکی ایران درباره کمشدن تعداد جراحان و دیگر مشکلات جراحی در ایران هشدار میدهند. از طرف دیگر، پرداخت زیرمیزیهای سنگین به جراحان، ماندن در نوبتهای طولانی جراحی، منوطشدن جراحیهای گاه ضروری به پرداخت هزینه و … موضوعاتی است که بیماران و خانوادههایشان از آنها گلهمندند.
رواجگرفتن زیرمیزی میان حرفهای مقامات رسمی نظام سلامت هم پیداست. دیماه پارسال بود که علیرضا رحیمنیا، رئیس اداره بازرسی وزارت بهداشت، گفت بحث زیرمیزی را رد نمیکند و نمیگوید کسی زیرمیزی نمیگیرد: «یکی از سیاستهای ما برخورد با زیرمیزی است و راهکاری هم پیشنهاد دادند که قرار است بررسی شود. اگر مردم میخواهند پولی برای درمان بدهند، باید به حسابداری بیمارستان بدهند.» بهرام عیناللهی، وزیر بهداشت، هم در نخستین نشست خبریاش دراینباره گفت: «قطعا هر آنچه خارج از قانون باشد، نمیتوانیم تحمل کنیم. در صورتی با همکارانمان در خارج از بخشهای دولتی همکاری میکنیم که طبق قانون عمل کنند. تعرفهها و ضریبها مشخص است. قطعا بحث زیرمیزی خط قرمز ما خواهد بود. اگر در مرکز درمانی خصوصی زیرمیزی گرفته شود یا کار خلاف قانون انجام شود، قطعا ادامه همکاری با آنها را نخواهیم داشت.»
جراحان هم اما حرفهای خودشان را دارند. آنها میگویند مالیاتهای سنگین، پرداختهای پلکانی در بیمارستانهای دولتی و مهاجرت، در حال نابودی جراحی در ایران است و این گزارش درباره این مشکلات از زبان تعدادی از جراحان تراز اول ایران است.
تخریب عامدانه پزشکی
دهه ۶۰ بسیاری از بیماران برای بعضی جراحیها و با صرف هزینه زیاد به خارج از کشور میرفتند. حالا اما سالهاست جامعه پزشکی مدعی است که حتی یک مورد نیاز به اعزام خارج از کشور وجود ندارد؛ هرچند همزمان هشدار میدهند که با ادامه این روند و با یک عقبگرد ۴۰ساله در چند سال آینده برای سادهترین جراحیهای قلب نیاز به اعزام بیمار خواهیم داشت. در حال حاضر بیش از هفت هزار جراح در ایران فعالیت میکنند. بزرگترین مرکز پیوند اعضای جهان در شیراز فعال است و تیم پیوند اعضای دکتر ملکحسینی در جهان شناختهشده است اما هشدارها نشان میدهد این روند، رو به سقوط است.
ایرج فاضل را بسیاری نفر اول جراحی میدانند. او رئیس جامعه جراحان دیتون – اوهایوی آمریکا بود که با شروع جنگ برای کمک به مجروحان جنگی به ایران آمد و نقشی موثر در بیمارستانهای صحرایی داشت. در همین مدت جراح مورد اعتماد امام خمینی (ره) بود و به واسطه حرمتی که داشت، اولین فتوای پیوند اعضا را گرفت. با سختیهای زیاد پیوند کلیه را راه انداخت و برای تسهیل این مسیر، بیش از هزار و ۵۰۰ پیوند را رایگان انجام داد.
ایرج فاضل دو دوره وزیری را هم در کارنامه حرفهای خود دارد. وزیر فرهنگ و آموزش عالی در دولت اول میرحسین موسوی و وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت اول اکبر هاشمی رفسنجانی که البته توسط مجلس سوم به دلیل مخالفت سرسختانه با بحث گزینشها استیضاح شد و گر چه استیضاح رأی نیاورد، ولی شخصاً استعفا و از کار کنارهگیری کرد. او پایهگذار جامعه جراحان ایران و حالا رئیس این جامعه است و میگوید، بهشدت نگران علم پزشکی و جراحی در آینده ایران است: «بنایی که با زحمت، مشقت و خون دل خوردن گروه کثیری از جراحان ساخته شده، به سهولت و جلوی چشم ما در حال فروریختن و از بین رفتن است.»
رئیس جامعه جراحان ایران در گفتوگو با هممیهن با هشدار راجع به وضعیت موجود میگوید: «عامدانه در حال تخریب پزشکی بهویژه جراحی در ایران هستند و در سراشیبی سقوطیم. متاسفم که نتوانستیم به قانونگذاران منتقل کنیم که این شیوه مدیریت اقتصادی این رشته نیست و شک نکنید ۱۰ سال آینده حسرت امروز را میخوریم. سال ۶۳ با ۵۰۰ جراح، جامعه جراحان را برای اهداف متعددی از جمله آموزش جراحیهای مورد نیاز مجروحان جنگی تاسیس کردیم و در حال حاضر هفت هزار جراح، عضو جامعه هستند و این مسیر و این رشد، با تلاشها و مشقتهای زیادی طی شده و مثل نهال باروری است که در حال خشکشدن است. این درخت بزرگ، پژمرده میشود و میدانم که این اتفاق میافتد.»
او در تحلیل وضعیت امروز معتقد است، چند عامل به جراحی ضربه زده است: «درباره بحث تعرفهها و حفظ منزلت اجتماعی پزشکان و جراحان، هر چه گفتیم و هشدار دادیم، ظاهرا شنیده نشد. جوانان در انتخاب شغل و حرفه آینده خود به دو عامل مهم توجه دارند: یکی منزلت اجتماعی است و نکته دوم تامین مالی و هر دو این عوامل در حال تخریب هستند. ما زمینه همه پیشرفتها و استعدادها را داریم و برای تامین آینده، امروز باید برنامهریزی کرد.»
ایرج فاضل درباره بحث افزایش مهاجرتها میگوید: «ما دید فرهنگی طولانیمدت نداریم. موج مهاجرتها را نمیشود ندیده گرفت. هر پزشک و جراحی که میرود، یک صدمه بزرگ است. امروز کار به جایی رسیده که هر کسی که بتواند، میرود و اکثراً فقط کسانی میمانند که نمیتوانند بروند. من با اعزام دانشجو به دانشگاههای معتبر جهان، بسیار موافقم ولی به شرطی که بروند و با دانش روز دنیا برگردند ولی امروز دیگر کسی برنمیگردد و دغدغه و غم ما بیشتر شده است.»
او ادامه میدهد: «جراحان جوان هزارویک دغدغه دارند و در طول تحصیل خود باید خدمات طرح اجباری پزشکی را غالبا دو بار به انجام برسانند که انجام آن در زمان جنگ قابل توجیه بود ولی پس از جنگ هم تا امروز ادامه دارد. این طرحها یکی از سختگیرانهترین قوانین است. زمان جنگ و در شرایط اضطراری آن روز، قانونی گذاشتند ولی چرا ۳۰ سال بعد هم از یک پزشک جوان بیگاری میکشند و این روند اشتباه را تغییر هم نمیدهند؟»
فاضل درباره ظرفیتهای خالی رشتههای دستیاری میگوید: «اینکه مدتی است در بعضی رشتههای جراحی از جمله جراحی اطفال و جراحی قلب داوطلب نداریم، زنگ خطر جدی است. برای جراحی ایران، کم زحمت کشیده نشده و به این راحتی از دست دادنش، غمانگیز است.»
تا پنج سال آینده جراح قلب نخواهیم داشت
محمد رییسزاده، از جراحان جوان عروق است که حالا رئیس سازمان نظام پزشکی است. او در یک سال گذشته بارها نسبت به وضعیت بحرانزده جامعه پزشکی هشدار داده و حالا به هممیهن میگوید، با این نابسامانیها راه به جایی نمیبریم و برای برونرفت از دالان هزارتوی مشکلات، خواستار تشکیل شورای راهبردی ملی است: «ما بهشدت احتیاج به تصمیمات فراقوهای داریم عقلای مجلس، دولت، فرهنگستان و نظام پزشکی باید دور هم جمع شوند و چارهای بیاندیشند وگرنه ما تا پنج سال آینده در برخی از رشتهها دیگر جراح نخواهیم داشت و باید بیماران را به خارج بفرستیم و ۱۰ برابر هزینه کنیم تا یک عمل ساده قلب انجام دهند. جراحی قلب بهویژه جراحی قلب اطفال، جراحی اطفال و تخصص بیهوشی در شرف نابودی و همزمان پزشکی لوکس و جراحیهای زیبایی در حال رشد است.»
او در تحلیل وضعیت جراحی ایران میگوید: «ما با دو چالش بزرگ مواجهیم. درون جامعه پزشکی، چالش زیربنایی ما تعهد حرفهای است و چالش خارجی ما، وجودنداشتن درک صحیح مسئولان کشور از جامعه جراحی. وضعیت جراحی در حال حاضر قابل قبول است و در برخی رشتههای جراحی مانند جراحی عروق عالی هستیم اما نسبت به آینده امیدوار نیستم. در هر سه مولفه مهم جراحی، دچار ضعف هستیم. در زمینه آموزش، مهارت و تعهد حرفهای، دانشجویان ضعیفتری در حال تربیت هستند و این در طولانیمدت صدمهزننده است.»
رییسزاده معتقد است، مسیر جراحی در ایران صعودی و حتی صاف هم نیست و نزولی شده و این افت، نه در آیندههای دور حتی تا پنج سال آینده ما را با بحرانهای جبرانناپذیر مواجه میکند و با یک پسرفت ۴۰ساله مواجه میشویم: «قطعا به لحاظ کیفیت بهشدت دچار بحران جایگزینی خواهیم شد. وقتی استادهای قوی نداشته باشیم، قطعا کیفیت جراحان ایران افت محسوسی میکند.»
رئیس سازمان نظام پزشکی درباره میزان مهاجرتها هم معتقد است، بحث مهاجرت از قدیم بوده اما حالا شتاب آن بیشتر شده است: «در سال ۱۴۰۰ بالغ بر چهار هزار و ۲۷ نفر درخواست گود استندینگ یا عدم سوءپیشینه پزشکی کردند و امسال چیزی حدود پنج هزار مورد ثبت شده است. البته به این معنا نیست که تمام این افراد از کشور خارج شدند، فقط درخواست دادهاند. بالغ بر یکسوم این افراد، پزشک عمومی هستند. اما نکته مهم و هشداردهنده این است که آمار مهاجرت در متخصصان و فوق تخصصهای ما هم دارد بالا میرود. در هر حال این افزایش میل و تمایل، برای ما نگرانکننده است و اینکه موج مهاجرتها به سمت پزشکان متخصص و فوق تخصص رفته، زنگ خطر جدی است.»
رییسزاده با اشاره به افت استقبال از برخی رشتهها هم میگوید: «خالیماندن ظرفیتها چندسالی است در رشتههایی مانند جراحی قلب، بیهوشی و اطفال وجود داشته، دامنگیر رشتههای دیگری هم شده، امسال در جراحی عروق هم داوطلبی نداشتیم و بعد وزارت بهداشت به جای ریشهیابی و حل اساسی مشکل و با خروج از استاندارهای لازم در طرحهای تکمیل ظرفیت، شروع به جذب دستیار بدون آزمون و تایید صلاحتهای علمی کرد که این خودش در آینده بهشدت مشکلساز خواهد شد.»
رئیس کل سازمان نظام پزشکی با استناد به آمارها میگوید: «جامعه پزشکی به خودکفایی رسیده ولی زیرساختها وجود ندارد. باید توجه کرد که در اوایل انقلاب، در کشور ۱۸ هزار پزشک داشتیم اما در حال حاضر بیش از ۱۶۰ هزار پزشک داریم و به نسبت جمعیت، سرانه پزشک پنج تا شش برابر رشد کرده است و تعداد پزشکانمان بیش از ۱۲ برابر شده است. همچنین اوایل انقلاب بین ۹ تا ۱۳ دانشکده پزشکی داشتیم اما در حال حاضر ۶۷ دانشکده پزشکی داریم. بنابراین در کشور با حداکثر توانی که داشتیم، به افزایش ظرفیت ادامه دادیم؛ آنهم نه تنها از نظر کمی، بلکه به لحاظ کیفی هم در بحث آموزش نیروهای تخصصی، فوق تخصصی و فلوشیپ نیز تا حد امکان رشد کردهایم. نتیجه این دو فرآیند آن بود که در حوزه خدمات درمانی، به خودکفایی مطلق رسیدیم. کمتر حوزهای است که بتوانیم در آن اعلام کنیم به خودکفایی رسیدیم اما به جرأت اعلام میکنم که در حوزه عرضه خدمات درمانی در کشورمان به خودکفایی مطلق رسیدهایم، یعنی نیاز به اعزام هیچ نیرویی برای آموزش به خارج از کشور نداریم و این توانمندی آموزش در دانشگاهها، دانشکدهها و استادانمان ایجاد شده است. در عین حال در حوزه درمان بیماری، نیاز به اعزام هیچ بیماری به خارج از کشور نداریم و این همان خودکفایی مطلق است.»
او ادامه میدهد: «اینکه در عرضه خدمات سلامت و دسترسی به آنها، نارسایی و مشکل وجود دارد، مشکل سیاستگذار، قانونگذار و مدیران اجرایی است و مشکل حوزه سلامت نیست. بنابراین در حوزه سلامت به خودکفایی مطلق رسیدیم و با حداکثر توان هم رشد کردیم. توانمان همین است. حال ابتدا باید زیرساختها را افزایش دهند.»
جراحی پیوند اعضا بدون آینده
علی ملکحسینی، یکی از معدود جراحان ایران است که او را در سطح جهان میشناسند. او در حال حاضر، بزرگترین مرکز پیوند کبد دنیا را اداره میکند؛ بیمارستان فوق تخصصی و خیریه پیوند اعضای بوعلیسینای شیراز که نهتنها در منطقه و آسیا که در دنیا نامی آشناست. او در کنار تمام گلهمندیهایش از اینکه هیچوقت دولت کوچکترین کمکی برای ساخت بیمارستانتخصصی پیوند نکرده و همه کارها با خیرین بوده، میگوید: «بهشدت از آینده جراحی پیوند نگرانم. اگر نسل ما به عنوان بنیانگذاران پیوند بازنشسته شوند، دیگر بعید میدانم کسی چنین مشقت و سختیهایی را بپذیرد. اگر یک روز به من بگویند این بخش پیوند شیراز به خصوص بخش کبد چقدر کار داشته، مطمئنا میگویم بیشتر از انرژی اتمی. ما با کمترین امکانات و بدون یک ریال کمک دولت، بیش از ۶۰۰۰ پیوند کبد انجام دادیم. وقتی من پیوند کبد را شروع کردم، زمان جنگ بود و برای پیوند فقط شش مریض را فرستاده بودند انگلیس، سه میلیون دلار آن موقع پول داده بودند. اینها را هم وقتی میفرستادند، معلوم نبود زنده بمانند و معمولا هم میمردند. شما اگر به ارزانترین کشور نگاه کنید، همین ترکیه ۴۰ تا ۵۰ هزار دلار خرج یک پیوند میشود.»
او ادامه میدهد: «حالا شش هزار جراحی بیمارستان ما را ضرب در ۵۰ هزار دلار کنید، ببینید چقدر میشود. ما چقدر کار کردیم و دولت چقدر به ما داده است. خب معلوم است که جراحان جوان رغبتی به جراحی سخت و طاقتفرسا نشان نمیدهند و همه کار راحتی مثل همین جراحیهای زیبایی را انتخاب میکنند؛ با درد سر کمتر و درآمد چند برابری. اگر این روند ادامه پیدا کند، هیچ آیندهای برای جراحی پیوند، جراحیهای سخت و پیچیده وجود ندارد. اصلا دولت و کل مسئولان مملکت این بخش را آنطوری که باید و شاید ندیدند و هیچوقت هم حمایت نکردند. شما نگاه کنید همین بیمارستان فوق تخصصی پیوند ابنسینا، اگر تلاش و جانکندن خودمان نبود که درست نمیشد. سال ۲۰۱۷ که بیمارستان بوعلیسینا درست شد، رکورد پیوند در دنیا را شکستیم و ۶۳۸ پیوند کبد در سال انجام دادیم که قبل از آن بزرگترین آمار برای آمریکا بود، بخش پیتسبرگ با ۵۶۱ بیمار و آن هم سال ۱۹۹۲ انجام داده بودند. اگر ما اینجا نخواهیم از جان مایه بگذاریم و اگر دست خیرین، گذشت و ایثار همکاران نباشد، این بخش میخوابد. بخش پیوند کبد مثل یک بخش جنگی است. شرایط کار در آن واقعا سخت و طاقتفرساست. بعد شما بخواهید بعد از ۱۰ سال برای هر مریضی ۵۰۰ هزار تا یک میلیون تومان بدهی.»
در حال سقوطیم
محمدرضا میرزاآقایان، جراح قلب اطفال و رئیس انجمن جراحان قلب ایران هم نسبت به آینده این رشته هشدار میدهد. او به هممیهن میگوید: «انجمن جراحان قلب در حال حاضر ۲۴۰ عضو دارد، با میانگین سنی ۵۳ سال که در ۱۰۰ مرکز جراحی میکنند. در چند سال گذشته ۲۰ جراح قوی و ممتاز مهاجرت کردهاند؛ در حالی که سالی دو یا سه فارغالتحصیل داریم. بعضی از فارغالتحصیلان هم به علل گوناگون تمایل ندارند مستقل جراحی کنند. جراحانی هم داریم که ترجیح میدهند در رشتههای دیگری مثل چاقی، پلاستیک و واریس کار کنند یا اصلا کار پزشکی نمیکنند و بیزینس دیگری دارند. در نتیجه تعداد واقعی عضو فعال، خیلی کمتر است.»
رئیس انجمن جراحان انقلاب با اشاره به چالشهای بزرگ پزشکی ایران میگوید: «معتقدم سقوط کیفیت پزشکی در راه است. ما در کیفیت پزشکی ایران، نزول نداریم و در حال سقوطیم و تا ۱۰ سال آینده برخی رشتهها مانند جراحی قلب با وجود نیاز زیادی که به آنها وجود دارد، نابود خواهند شد. همه اینها در حالی است که طبق استانداردهای کشوری برای هر ۳۰۰ هزار نفر، یک جراح قلب نیاز است و در آمریکا برای هر یک میلیون نفر، ۱۴ جراح قلب و توراکس دارند و این را هم در نظر بگیرید که بیماریهای قلبی و سرطانها، مهمترین عامل مرگومیر هستند.»
میرزاآقایان تهدید بزرگ جراحی ایران را در درجه اول تعرفههای غیر واقعی و نامتناسب با شرایط اقتصادی موجود میداند: «تامیننشدن زندگی یک جراح، مشکل اساسی است و نمیتوان آن را ندیده گرفت. یک جراح جوان حق دارد در قبال سالها درس، تلاش، کشیکهای شبانهروزی و … از حداقلهای یک زندگی معمول برخوردار باشد. دوقطبیشدن جامعه، تنگنظریهای اجتماعی، موج مهاجرت و فرار مغزها، عامل تهدید است و از طرفی دیگر، وضع مالیاتهای سنگین و این طرح پرداختهای پلکانی در سیستم بیمارستانهای دولتی که گاهی ۷۵ درصد درآمد یک جراح را تحتالشعاع قرار میدهد، همه و همه در حال نابودکردن جراحی ایران است.»
او عامل هشداردهنده دیگر را عملکرد شرکتهای دانشبنیان در فضایی غیر رقابتی و با نظارت حداقلی میداند: «من از طرفداران تولید داخلی هستم ولی اینکه ناگهانی ورود برخی تجهیزات پزشکی ممنوع شود، از آن طرف نظارت کیفی درستی بر تولیدات شرکتهای داخلی نباشد و دانشبنیانها در یک فضای غیر رقابتی پیش بروند، نتیجهاش چیزی شبیه تولیدات کارخانههای خودروسازیمان میشود و این برای دستگاههای حیاتی و مهم اتاقهای عمل خیلی خطرناک است. ما در انجمن جراحان قلب هشدار میدهیم که اگر شرایط را اصلاح نکنند و از این رشته استقبال نشود، جراحی قلب ایران با این همه افتخار نابود میشود و اگر سالی دو تا سه جراحمان بازنشست شوند، تا ۱۰ سال آینده جایگزینی کافی برای جراحانمان نداریم و به زمانی برمیگردیم که برای جراحی قلب، بیمار ماهها و سالها در لیست انتظار میماند یا مجبور به اعزام بیمار به خارج از کشور با هزینههای هنگفت بودیم. ما الان در سطح استانداردهای جهانی هستیم و از کشورهای همسایه کلی بیمار داریم اما تا ۱۰ سال آینده برای خودمان هم جراح نخواهیم داشت. مالیات گزاف، موج مهاجرت پزشکان، طرح پلکانی پرداخت دستمزد و تعرفههای غیر واقعی، در حال نابودکردن پزشکی ایران است.»
مهاجرت چشمپزشکان
وضعیت چشمپزشکی هم دستخوش چالشها و مشکلات زیادی است. رئیس کمسیون بهداشت مجلس شورای اسلامی که خودش هم چشمپزشک است، نسبت به وضعیت موجود هشدار میدهد: «در این مدت کوتاه، تعداد قابل توجهی از استادان چشمپزشکی ما به آمریکا مهاجرت کردند و به عنوان استاد در آمریکا طبابت و فعالیت میکنند و متاسفانه به بقیه دوستان خود هم توصیه میکنند که مهاجرت کنند. این موضوع جای نگرانی جدی دارد و ما در حال پیگیری این موضوع با سران سه قوه هستیم.»
محمود جباروند، رئیس انجمن چشمپزشکان میگوید، ما آنقدر چشمپزشک وطندوست داریم که هیچوقت با کمبود پزشک مواجه نخواهیم شد و همیشه هستند کسانی که بمانند و به مردم خودشان خدمت کنند.
به گفته جباروند، در حال حاضر دو هزار و ۴۰۰ نفر، عضو انجمن چشمپزشکی ایران هستند؛ هر چند به طور دقیق معلوم نیست چه تعدادی عضو، فعال و در این حوزه مشغولاند: «میزان مهاجرتها هم رصد نشده، اما حدس میزنیم در سالهای اخیر کمتر از ۱۰ درصد پزشکانمان مهاجرت کردند. در حال حاضر این تعداد به نسبت جمعیت و برای دسترسی مردم به خدمات چشمپزشکی کافی است و مشکلی نداریم.»
اما رئیس انجمن چشمپزشکان، بحران اصلی را در تعرفههای غیر واقعی میداند: «چشمپزشکی به شدت وابسته به تجهیزات و وسایل گرانقیمت است و با این وضع تعرفهها، هیچ همخوانیای ندارد و این ناهمخوانیها باعث شده تا خرید و تجهیز مراکز خصوصی چشمپزشکی بهشدت مختل شود. در حال حاضر باکیفیتترین و در عین حال ارزانترین خدمات را در جهان داریم. در هیچ جای دنیا چنین قیمتها و تعرفههایی نمیبینید. حالا بماند بحث مالیات و ۹ درصد ارزش افزوده که باید تعدیل شود. یک دستگاه ما ۱۴ میلیارد تومان است و ارزش افزوده آن حدود یک میلیارد تومان میشود. این مسئله در کنار افزایش ۵۰درصدی حقوق کارمندان و هزینههای جانبی دیگر، هزینههای بخش خصوصی را بهشدت افزایش میدهد و رسما خدمات بیمارستانها و کلینیکهای خصوصی را مختل کرده است. اگر بحث تعرفهها و تعهدات بیمهها اصلاح نشود، عرضه خدمات چشمپزشکی مختل میشود.»
او درباره وضعیت مهاجرت چشمپزشکان به کشورهای حوزه خلیج فارس میگوید: «متاسفانه وقتی سرمایهگذاری در کشور سودآوری ندارد، طبیعی است که رغبت به سرمایهگذاری کم میشود. ما در حال حاضر هیچ مرکز و بیمارستان خصوصیای در هیچ رشتهای نداریم که سودآور باشد؛ در حالی که سرمایهگذاریهای کلانی میشود و با این وضع بیمهها، تعرفهها، مالیاتها و حقوقها، همه این مراکز بدون سوددهی شدهاند و فقط میتوانند هزینههای سرپاماندنشان را تامین میکنند. در این شرایط کسانی بودند که سرمایهشان را به کشورهای حوزه خلیج فارس بردند، چون شرایط خیلی متفاوتی برایشان فراهم کردند ولی معتقدم جامعه چشمپزشکی ما در سطح استاندارهای جهان است و کسی دوست ندارد کشورش را رها کند و برود. ما نباید سرمایههایمان را به عمان، قطر و دوبی ببریم. از نظر من اخلاقی نیست آدم خانه خودش را رها کند و برود خانه همسایه را بسازد. دولت باید بهانهها را از بین ببرد تا این اتفاق نیفتد. ما هنوز هم مرکز توریسم پزشکی منطقه هستیم و تعداد زیادی بیمار داریم. در ایران ارزانترین و در عین حال باکیفیتترین خدمات را میگیرید و با ۱۰۰۰ دلار بهترین خدمات چشمپزشکی ارائه میشود. در کجای دنیا چنین چیزی میبینید؟ یکی از گرانترین عملها مربوط به شبکیه است که تجهیزات گرانی هم دارد که در ایران با ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار انجام میشود اما در هیچکجای دنیا با این رقم، شدنی نیست. دولتمردان باید قدر این نکات را بدانند و بهانهها را از بین ببرند. ما میتوانیم قطب درمانی منطقه باشیم، نه اینکه سرمایههای مالی و انسانیمان را بهراحتی به کشورهای دیگر بفرستیم.»
جباروند میگوید: «اگر این روند اصلاح نشود و با همین چالشها پیش برویم، دچار افت آموزشی و کیفیت خدمات هم میشویم و بعد مردمی که وسع مالی دارند، برای درمان بهتر به خارج میروند. البته من معتقدم، این اتفاق در رشته ما نخواهد افتاد و هر اتفاقی هم بیفتد، پزشکانی داریم که کشورشان را ترک نمیکنند و برای خدمت به مردم میمانند و این جو تبلیغاتی که به وجود آمده و بهانههایش را هم مسئولان به وجود آوردهاند، آرام میشود. ما بهترین آموزش را در سطح دنیا داریم و پیشرفتهای چشمپزشکی ایران طی سالهایاخیر بینظیر بوده است. چشمپزشکهای ما در دنیا از بهترینها هستند و در آزمونهای جهانی این ثابت شده که بالاترین رتبهها، متعلق به چشمپزشکان ایران است. سند و مدرکش هم موجود است و در آموزش و درمان جزو بهترینها و بالاترینها در جهان هستیم.»
او ادامه میدهد: «برای یک عمل آبمروارید، در انگلیس هفت تا ۱۲ ماه باید در لیست انتظار باشید، پیوند قرنیه سالها طول میکشد اما شما در ایران چه به مراکز دولتی، چه خصوصی مراجعه کنید، یک یا دو روزه عمل میشوید با بهترین کیفیت و کمترین هزینه! باور کنید چنین خدماتی در دنیا وجود ندارد. بسیاری از ایرانیان خارج از کشور برای درمان و جراحیچشم به ایران میآیند و خدمات میگیرند، چون هم کیفیت کار چشمپزشکان ما بالاست، هم به یکدهم قیمت تمام میشود. اگر نسل جوان را جذب نکنیم، طبیعی است که میروند و مقصر ماییم که نتوانستیم جذبشان کنیم. نباید جامعه پزشکی را اینقدر تحت فشار گذاشت. باید شرایط را مهیا کرد که بمانند و کار کنند. ۹۰درصد مشکلات دست خودمان است و نتیجه سوءتدبیرهاست.»
انتهای پیام
ثبت دیدگاه