اگر همهچیز طبق برنامه پیش برود، تا سال ۲۰۵۰ قدرتهای اقتصادی جدیدی ظهور کرده و کنترل دنیا را در دست خواهند داشت. نارندرا مودی نخستوزیر هند میخواهد سرانه تولید ناخالص داخلی کشورش از مرز بالاترین درآمد سرانه بانک جهانی سه سال پیش هم فراتر رود. رهبران اندونزی بر این باورند که تنها تا اواسط قرن- یعنی تا پیش از این که رشد و افزایش جمعیت سالخورده این کشور شروع شود- فرصت دارند تا خود را به کشورهای ثروتمند برسانند. اواسط قرن همچنین شاهد فرجام بسیاری از جوانب «چشمانداز ۲۰۳۰» محمد بنسلمان خواهیم بود. ولیعهد عربستان سعودی میخواهد کشورش را از یک تولیدکننده صرف نفت به یک اقتصاد متنوع تبدیل کند. دیگر کشورهای کوچکتری مانند شیلی، اتیوپی و مالزی نیز برنامههای خودشان را دارند.
این کشورها طیف متنوع و بسیار متفاوتی را شامل میشوند، با این حال، همه در یک چیز، مشترک هستند: جاهطلبی نفسگیر. مقامات هند فکر میکنند که رشد هشت درصدی در تولید ناخالص داخلی سالانه میتواند این کشور را به هدف آقای مودی برساند- که البته این رشد در حدود ۱.۵ درصد بیشتر از میانگینی است که این کشور در سه دهه گذشته مدیریت کرده است. اندونزی به رشد ۷ درصدی در سال نیاز دارد که از میانگین ۴.۶ درصدی این کشور در مدت زمان مشابه بیشتر است. اقتصاد غیرنفتی عربستان سعودی باید سالانه ۹ درصد رشد کند که با توجه به میانگین رشد ۲.۸ درصدی این کشور در سالهای اخیر به مراتب بیشتر است. اگرچه در سال ۲۰۲۳ وضعیت برای هر سه این کشورها خوب بود، اما رشد هیچ کدام با این سرعت نبود- و در کل تعداد بسیار کمی از کشورها توانستهاند چنین رشدی را برای پنج سال حفظ کنند، چه برسد به ۳۰ سالی که هدف این کشورهاست.
البته کتمان نمیتوان کرد که دستورالعمل واضحی برای رشد سریع اقتصادی وجود ندارد. اقتصاددانان معمولاً برای تقویت رفاه اصلاحاتی در راستای آزادسازی اقتصادی را تجویز میکنند- که از دهه ۱۹۸۰ به این سو تحت عنوان «اجماع واشنگتن» توسط صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی پیشنهاد شده است. سیاستهای سختگیرانه مالی و ثابت نگه داشتن نرخ برابری ارز نیز از روشهایی است که در این زمینه دنبال میشود. امروزه روز تکنوکراتها بر قوانین رقابتی و خصوصیسازی شرکتهای دولتی نیز تاکید دارند. با این حال، این پیشنهادها در نهایت بیشتر به رفع موانع رشد منجر میشود نه افزایش رشد اقتصادی. در واقع، همانطور که ویلیام ایسترلی از دانشگاه نیویورک محاسبه کرده؛ ۵۲ کشوری که سیاستهای منطبق بر اجماع واشنگتن را دنبال کردهاند، از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۸ به طور متوسط تنها دو درصد رشد تولید ناخالص داخلی داشتهاند. در این میان آقای مودی و شاهزاده محمد بنسلمان تمایلی به صبر ندارند و میخواهند به سرعت رشد و توسعه پیدا کنند.
هدف دستیابی به نوعی رشد شهابسنگی است که کشورهای آسیای شرقی در دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ تجربه کرده بودند. آنها با گسترش جهانیشدن، از نیروی کار عظیم و ارزان کشورهاشان بیشترین بهره را بردند و در بازارهای خودرو (ژاپن)، الکترونیک (کره جنوبی) و داروسازی (سنگاپور) به برتری جهانی دست یافتند. این صنایع پشت دیوارهای حمایتی- که واردات را محدود میکرد- ساخته شدند و سپس با تشویق به تجارت با سایر نقاط جهان رونق بیشتری گرفتند. شرکتهای خارجی نیز بعدها دانش و سرمایه مورد نیاز برای تولید کالاهای پیچیدهتر و سودآورتر را به ارمغان آوردند و بهرهوری را افزایش دادند.
بنابراین، جای تعجب نیست که رهبران کشورهای در حال توسعه همچنان مشتاق افزایش تولید هستند. در سال ۲۰۱۵ نارندیرا مودی اعلام کرد که قصد دارد سهم صنعت از تولید ناخالص داخلی هند را از ۱۶ درصد به ۲۵ درصد افزایش دهد. او از رهبران تجاری خواست که «هر چه را که دوست دارند، هر جا که دلشان خواست بفروشند؛ ولی در هند فقط و فقط باید تولید کنند و بسازند». کامبوج نیز در این میان امیدوار است تا سال ۲۰۲۵ صادرات کارخانههای خود را دو برابر کند. کنیا هم میخواهد شاهد رشد سالانه ۱۵ درصدی در بخش تولید خود باشد.
با این حال، یک مشکل عمده وجود دارد. صنعتیشدن حتی در قیاس با ۴۰ یا ۵۰ سال پیش هم دشوارتر شده است. پیشرفتهای تکنولوژیکی موجب شدهاند برای تولید مثلاً یک جفت جوراب، کارگران به مراتب کمتری- در قیاس با همیشه- مورد نیاز باشد. برای راهاندازی یک کارخانه در هند در سال ۲۰۰۷ نسبت به سال ۱۹۸۰ نیاز به کارگر پنج برابر کمتر شده بود. اکنون در سرتاسر جهان صنایع را مهارت و سرمایه به پیش میبرد, نه کارگر- که کشورهای ثروتمند این فاکتورها را به وفور در اختیار دارند و دیگر نیروی کار عظیم و ارزان شانس و فرصت توسعه اقتصادی را بیشتر نمیکند. بنابراین آقای مودی و دیگران یک برنامه جدید دارند: آنها میخواهند به سمت تولید پیشرفته جهش کنند. وقتی میتوانید در زمینه تولید نیمه هادیها فعالیت کنید، چرا باید زحمت دوخت جوراب را به خود بدهید؟!
منبع: شفقنا
ثبت دیدگاه