به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: «یادداشتی دربارۀ بازگشت مهدی تاج به فدراسیون فوتبال و ریاست مجدد او و ساعاتی پس از انتخاب دوبارۀ با این جمله به پایان میرسید: «سورپرایز بزرگ مهدی تاج میتواند نشاندن کارلوس کیروش روی نیمکت و مرخصکردن دراگان اسکوچیچ باشد. وقتی بازگشتِ نشدنیِ خود او شدنی شد، این یکی چرا نشود؟! خدا را چه دیدید؟ شاید بشود!»
حالا یک هفته پس از آن، همان اتفاق افتاده و روزنامههای ورزشی امروز خبر دادهاند کارلوس کیروش فردا در تهران است تا در ۷۵ روز باقیمانده تیم ملی فوتبال ایران را برای جام جهانی قطر آماده و طی این تورنمنت هدایت کند و بار دیگر روی نیمکت ایران بنشیند.
خبرهای دیگر از قهر نیمهرسمی دراگان اسکوچیچ، سرمربی کنونی و در واقع تمامشده خبر میدهد؛ خاصه اینکه عنوان سرمربی تیم ملی فوتبال ایران را از روی صفحۀ رسمی خود برداشته است.
چنانکه پیشتر نیز نوشتیم اسکوچیچ به فوتبال ایران خدمت کرد اما مثل آمبولانس اورژانس و کمکهای اولیه و فوریتی که بیمار را از مرگ نجات میدهد و پس از آن به جراح متخصص نیاز است و شرط معرفت و اخلاق ایرانی این بود و هست که از او به صورت مادی و معنوی تجلیل شود نه آن که حیثیت فوتبال ملی و احساسات مردم در بازیهای حساس و تاریخی مقابل آمریکا و انگلستان را به آقای اسکوچیچ بسپاریم که بهترین بازیکن حال حاضر فوتبال ایران و یکی از بهترین بازیکنان جهان – مهدی طارمی – هم با او میانهای ندارد.
این یادداشت، ورزشی نیست و تنها غرض این است که گفته شود چرا بازگشت کیروش قابل پیشبینی بود: به یک دلیل روشن. اینکه چون بازیهای ایران در جام جهانی قطر خصوصا مقابل آمریکا و انگلستان برای کلیت نظام سیاسی و نه فقط مردم ایران مهم است، سه گزینه در پیش بود:
اول اینکه به اسکوچیچ اعتماد شود تا در جام جهانی قطر هم سرمربی باشد. این در حالی است که تیم ملی دوپاره شده و نیمۀ قویتر علیه اوست و بیم آن میرفت بازیکنان برای زمینهچینی حذف او در دو بازی تدارکاتی مهرماه همان کاری را انجام دهند که در زمان ایویچ هم سابقه داشته است. در این صورت هم هول و ولا به جان تیم میافتاد و هم دودستگی و هم زمان از دست رفته بود.
گزینۀ دوم این بود که یک مربی ایرانی روی نیمکت بنشیند. اما مگر صرف ایرانیبودن تضمینکننده بود و تازه کدام گزینه؟ علی دایی که قبول نکرد و میماند امیر قلعهنویی و جواد نکونام که درگیر تیمهای باشگاهی خود هستند و چنین ریسکی را نمیپذیرفتند چون با ناکامی کاملا محتمل تا مدتها باید از صحنه دور میماندند.
گزینۀ سوم کارلوس کیروش آشنا بود که فعلا تیمی ندارد و با مصر میخواست به جام جهانی برود که نشد. او حالا میتواند در جام جهانی با نشستن چندباره روی نیمکت یک تیم ملی رکورددار شود و با فوتبال ایران هم کاملا آشناست و برای بسیاری از مردم آن قدر ایرانی شده که حالا دیگر کیروش نیست، کورش است!
پرسش این یادداشت که تحلیل ورزشی نیست اما این است که چرا بازگشت کیروش قابل پیشبینی بود؟ صریح و ساده اینکه چون بازی مقابل آمریکا و انگلستان برای نظام سیاسی ایران فوقالعاده مهم است. درست است که اگر ببازیم عزا نمیگیریم و گفته خواهد شد تنها یک بازی بود اما نمیخواهیم کیسه بوکس آنها هم بشویم. ضمن آن که تکرار برد مقابل آمریکا در جام جهانی هم بسیار وسوسهانگیز است!
منتقدان کیروش میگفتند او توان استفاده از زهر تهاجمی ایران با سه مهاجم – طارمی و آزمون و جهانبخش – را ندارد و تیم را دفاعی میچیند؛ حال آنکه مگر قرار است در مقابل تیمی چون انگلستان تهاجمی بازی کنیم یا مگر در جام قبلی در مقابل پرتغال دستبسته بودیم و مگر جز این است که طارمی کاملا با کیروش هماهنگ است و میداند از او چه میخواهد؟
بازگشت کیروش قابل پیشبینی بود. چون مهدی تاج رییس فدراسیون فوتبال شد و اگر قرار نبود بازگردد این ریسک صورت نمیگرفت. میثاقی و علی فروغی شبکه سه بزرگترین بازندههای این ماجرا هستند که از درک کلیات و مصلحتهای کلانتر عاجزند؛ حال آن که دوشنبه صبح که کیهان هم خواستار برکناری اسکوچیچ شد و برنامۀ شبهای فوتبالی را شبهای دلالی لقب داد و مجری فوتبال برتر را با لفظی چون پادو تحقیر کرد، شباهنگام نمیدانستند چه موضعی بگیرند و درصدد پاسخ برنیامدند و تنها سراغ احمد راستینه، نمایندۀ مجلس، رفتند تا از زبان او به چند پرونده تاج در دستگاه قضایی دل ببندند؛ انگار سیستم آن قدر ساده است که دَمِ جام جهانی برای خود درد سر درست کنند و به استقبال تعلیق فوتبال بروند.
نوشتیم وقتی بازگشت نشدنی تاج، شدنی شد این یکی هم شاید بشود و حالا بعد از یک هفته میبینیم که تا شدن فاصلهای ندارد و دارد میشود! پیشگوییم؟ نه! خیلی سرمان میشود، نه! بلکه میدانیم فوتبال در جام جهانی و در بالاترین سطح یک موضوع صرفا ورزشی در ایران نیست. سیاسی و امنیتی هم هست و حالا که دو حریف ما در جام جهانی آمریکا و انگلستاناند، چرا باید ریسک کنند؟
رقم قرارداد هم البته قابل دفاع است. تنها ۵۰ هزار یورو برای هر ماه و کل قرارداد هم سهماهه و نهایتا چهارماهه است. حال آنکه با هر مربی ایرانی اگر میخواستند قرارداد ببندند حتما شرط میکرد باید تا پایان جام ملتهای آسیا بماند. کیروش اما در آستانۀ ۷۰ سالگی آن قدر تجربه و اعتبار و رزومه دارد که یک بار دیگر نشستن روی نیمکت در جام جهانی برای او از هر اعتبار دیگری افزونتر باشد.
البته که او در این ۷۵ روز نمیتواند معجزه کند اما خاطر همه آسوده خواهد شد که تیم را به معنی واقعی مدیریت میکند. بازیکنانی چون طارمی که بزرگتر از امثال اسکوچیچ شدهاند، از او حرفشنوی نداشتند اما کیروش خیلی زود سوار بر کار میشود.
دست آقای اسکوچیچ هم درد نکند منتها قرار نیست اگر یکی جایی به دادمان رسید، با او وصلت کنیم!»
انتهای پیام
ثبت دیدگاه