شاخ و برگهای مزاحم موجب گشت تیمهای ریشه دار روی لبه تیغ راه بروند و مربیان سازنده یکی پس از دیگری خانه نشین شوند.
به معلمان دلسوز اشاره کردم، مربیانی به غایت زحمتکش که عمق و ژرفای کار را مثل کف دستشان می شناختند و مظهر اراده و اعتماد به نفس بودند.
بزرگمردانی که حق زیادی بر گردن فوتبال ما دارند ولی افسوس و حسرت از اینکه این دسته از مربیان و تیمهای ریشه دار در برابر ندانم کاریها از نفس افتادند.
تا جایی که حالا هرگاه صحبت از معلمان و تیمهای سازنده می شود انگشت حسرت بر دهان می گزیم و غصه می خوریم.
بی انصافی و نامرادی است که در باب و سرشت سازندگی بنویسیم و بگوییم ولی نامی از رجب فرامرزی، برادران ابوطالب، رویین دل، سپهسالاری، وطندوست، گیشویی، صالح نیا، پناهگر، لطیفی، ابراهيمي، مهاجرانی، نوریان، رضوی، مهرابیان، دهداری، عسگر زاده، سالیا، سالمی، یاوری، حبیبی، خشکباری، سه برادران، امیر آصفی، بیاتی ها، فکری، طالبی، صباغ، لطفی،چرخابی، دربندی، علی کاظمی، طوسی، مهدی قیاسی، فروتن، عارف سید علیخانی، صومی، آذرنیا، عاطف، واقف،نجفی پور و… نیاوریم.
صد حیف که از بانک ملی، راه آهن، هما، آرارات، پاس، تهرانجوان، کیان، شاهین، دارایی، قصر یخ، برق، افسر، دیهیم، آتش نشانی، اقبال و… تنها نامی باقیمانده و دیگر هیچ؟؟!!!
( اگر سهوا نام فرد یا افراد و احیانا تیمی را از قلم انداختم پوزش می طلبم).
شوربختانه این درد چندین سال است که بر پیکر فوتبالمان ریشه دوانیده و دایره ناکارآمدی آنقدر گسترده شده که هیچ روزنه امیدی برای بازنگری در افکار مدیریت فوتبال و احیای تیمهایی از این دست متصور نیست.
مادامی که قطب نمای فوتبال ما روزمرگی باشد و هیچ ردپای تفکرات اصولی دیده نشود، بهترین گزینه این است که دلمان را به همان گذشته خوش کنیم و به این و در و آن در نزنیم.
راستی رفیق عزیز؛؛
دلتنگ شدي پیش ماهم بیا
کمی غصه هست باهم می خوریم.
درخت سازندگی فوتبال زمانی خشکیده شد که عاشقان رفتند و کاسبان آمدند و ناکارایی و پول سالاری در تمامی لایه ها رخنه کرد.
نویسنده : رضا میرزاییان
ثبت دیدگاه