برای این منظور باید به سوالاتی جواب داد شود :
اهداف ترامپ از این اقدامات چه بوده است و چرا در در این مذاکرات کشورها مجبور به این کار می کرد ؟ با توجه به اینکه خود ترامپ به تعهدات خود عمل نمی کرد ؟ علت اینکه از توافقات بین المللی خارج می شد را در چه محورهایی توجیه می کرد ؟
از دیدگاه تحلیل های فردی می توان این طور بیان کرد که آمریکا بعنوان بزرگترین قدرت جهان نباید هزینه های گزافی را بابت توافق های بین المللی که منافع ملی و مادی کشورش را نمی بیند بپردازد و باید کشورها برای تامین امنیت خود پول پرداخت کنند تا آمریکا از منافع ملی آنها حمایت کند .
اقدامات سیاست خارجی ترامپ در خاورمیانه که از سال 2016 تا 2020 از جمله : حفظ پایگاه های نظامی ؛ حمایت قاطع از اسرائیل ؛ دولت های مشتری ؛ انتقال سفارت آمریکا از تل آویو به بیت المقدس ( اورشلیم ) ؛ فشارهای اقتصادی حداکثری بر ایران ؛ خروج از برجام ؛ ترور سردار سلیمانی را می توان نام برد .
منافع مشترک آمریکا و عربستان در خاورمیانه
ایالات متحده آمریکا یکی از مشتریان بزرگ و مهم نفت است و در مقابل عربستان هم خریدار تسلیحات نظامی آنها . هردو کشور در تامین نیازهای یکدیگر هستند و این کار باعث پیوند مناسبات دو جانبه است . ترامپ با تلقین خطر آفرینی احتمالی جنگ ایران با صعودی ها و همچنین کنترل امنیت به راحتی فروش این سلاح ها را انجام می دهد .
درگیری ترامپ با چین
ترامپ در حوزه اقتصادی نیز چند جانبه گرایی و جهانی شدن را به نفع اقتصاد واشنگتن نمی دانست از همین روی جنگ تجاری و تعرفه ای آمریکا علیه چین اعمال کرد . جنگ تعرفه ای و تجاری را که ترامپ از تابستان 2018 علیه چین با وضع تعرفه 25 درصدی را بر واردات کالاهای چینی به ارزش 50 میلیارد دلار شروع کرد و تا رقم 200 میلیارد هم تخمین زده می شد ؛ می توان راهبرد موازنه چین توسط ترامپ در حوزه اقتصادی دانست .
فاصله گرفتن متحدان آمریکا
سیاست خارجی کاخ سفید در دوره ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» مورد انتقاد بسیاری از دیپلماتها، استراتژیتها و تحلیلگران این عرصه به ویژه در آمریکا قرار دارد. حتی بسیاری از کارکنان و مشاوران پیشین کاخ سفید و وزارت خارجه این کشور در بهترین حالت، سیاست خارجی رئیس جمهوری کنونی این کشور را سردرگم، آشفته و بدون راهبرد مشخص ارزیابی کرده اند و آن را به ضرر آمریکا میدانند .
از نظر بسیاری از آگاهان عرصه سیاست بین الملل، سیاست خارجی واشنگتن در دوره اخیر به شدت آمریکایی و بر پایه اصولی چون واقع گرایی توام با ملیگرایی بنا نهاده شده و از بینالملل گرایی لیبرال پیشین خود فاصله گرفته است. این ویژگی تازه در رویکردهای واشنگتن، یادآور امپریالیسم بنیادگرای آمریکا است . ترامپ با شعار نخست آمریکا و با هدف احیای قدرت این کشور و تبدیل آن به تنها بازیگر بدون رقیب جهان، به شیوه ای تهاجمی به بیشتر متحدان دیروز و امروز خود تاخت. وی با سرلوحه قرار دادن یکجانبهگرایی، بسیاری از سازوکارها عرفی و سازمانهای بینالمللی را که در چند دهه برای تحکیم آنها تلاش میکرد، بی اعتبار ساخت. در چنین شرایطی کاخ سفید انزواگرایی را به شکلی متفاوت دنبال کرد و با پشت کردن به رویکرد جهانی شدن، بسیاری از تعهدات اخلاقی و قانونی که آن ها را هزینهزا میدانست، نادیده گرفت.
ریچاردهاس رئیس شورای روابط خارجی که از مهمترین اتاق فکرها در تبیین سیاستهای این کشور است اعتقاد دارد محتوایی که ترامپ برای سیاست خارجی ترامپ در پیش گرفته، دکترین عقبنشینی است. آمریکا قراردادهای مهم بین المللی (همچون توافق پاریس، نفتا، ترانس پاسیفیک، برجام و یونسکو) را یا ترک کرده است یا تهدید میکند که از آنها خارج میشود .
عملکردترامپ در برابر ظهور ویروس کرونا تهدیدی برای جهان است
با آغاز همه گیری کووید-۱۹ که از اواخر سال ۲۰۱۹ میلادی شروع شد، تغییرات گسترده اجتماعی و اقتصادی در سراسر جهان به وجود آمد ترامپ بارها تهدید بیماری کووید-۱۹ را نادیده گرفته و در برابر هدایت یک تلاش فدرال قوی برای شکست آن مقاومت کرده است. او در روزهای نخست شیوع ویروس کرونا در آمریکا، گسترش کووید-۱۹ را تحت کنترل ارزیابی کرد. این در حالی است که آژانسهای اطلاعاتی و نهادهای بهداشتی آمریکا از همان ابتدای آغاز همه گیری کرونا نسبت به بروز یک هم گیری گسترده هشدار داده بودند .
دونالد ترامپ فردی است که جسارت را مبنای قدرت و الزام موفقیت می دانست . به همین دلیل تصمیم گیری سریع و متعدد و گاهی متناقضمی گیرد و و نگرانی های کمتری نسبت به پیامدهای این کارها دارد . بی کفایتی دولت دونالد ترامپ رئیس جمهور این کشور و بی مسئولیتی اش در قبال ملتهای جهان از نظر آمریکاییها ما بخشی از یک جهان بزرگ هستیم و به توسعه دیدگاه بسیار محدودمان در قبال اوضاع جهان نیاز داریم دوم اینکه دولت کنونی به هیچ وجه صلاحیت ندارد و در حد جنایت به زندگی مردم بی اعتنا و بی توجه است
حزب جمهوری خواه به صراحت به یک ابزار سیاسی در دست افراد بسیار ثروتمند تبدیل شده است مشکلات جدی با حزب دمکرات وجود دارد، اما حزب جمهوری خواه از حد و مرزش خارج شده است
بزرگترین تغییری که در آمریکا شاهد آن هستیم برخی اندیشه هاست که برنی ساندرز و تا حدی الیزابت وارن از آن دفاع کردند، اما مهمترین افراد دمکراتیک که به شدت تندرو توصیف میشوند، با این اندیشهها مخالفت کردند
اگرچه آمریکاییها از این اندیشهها به کندی حمایت و به آن اعتماد کرده اند به خصوص از این اندیشهها نیز کمکهای پزشکی به همگان یعنی نوعی از نظام بهداشتی عمومی است که برای همگان تضمین شده باشد و نیز به کارگران دارای درآمدهای اندک نیز دستمزدها و مزایای بیشتری اختصاص یابد و دولت، مسکن و طرح دولتی بلندپروازانه مبارزه با تغییرات آب و هوایی را نیز تأمین مالی کند
سهم کشور آمریکا از فوتیهای ناشی از کرونا ۲۵ درصد در جهان است در صورتی که ما کمتر از پنج درصد مردم جهان را تشکیل میدهیم که این ناشی از بی کفایتی و بی تدبیری دولت ترامپ و رسیدگی بد پزشکی است که شهروندان ضعیفتر ما دریافت میکنند
سطح بینش آمریکاییها در قبال عواقب هولناک سیاست خارجی آمریکا، تغییرات اساسی نمیبینم الان آنچه بیشتر مایه نگرانی من است وضع کشورهایی است که از تحریمهای آمریکا رنج میبرند و حدود ۳۰ کشورند و بیشترین رنج را نیز ونزوئلا و ایران و کره شمالی و نوار غزه متحمل میشوند
آمریکا باید سیاست خارجی اش را کاملا تغییر دهد و این سیاستها همواره تهدیدی برای زندگی مردم در آمریکای مرکزی و جنوبی و برای فلسطینیان و ایرانیها و عراقیها و افغانها و برای مردم در بیشتر بخشهای جهان است .
خروج از برجام
یکی از مسائلی که محافل تاثیرگذار توانست در آن نقش ایفا کند، توافق هستهای با ایران بود. با روی کار آمدن، دونالد ترامپ، فرصت ویژهای برای مخالفان برجام ایجاد شد تا این توافق چندجانبه را به شکست بکشانند. نکته قابل توجه آنکه بسیاری از تحلیلگران معتقدند که ترامپ به طور ویژه، با این توافق مخالف بود و او در این مخالفت، تقریبا تنهاست. اما روند وقایع، خلاف این امر را نشان میدهد.
عزم ترامپ برای خروج از توافق هستهای، صرفا به تمایل شخصی او یا رغبتش به نابود ساختن میراث اوباما مربوط نمیشود، بلکه، هیئت حاکمه آمریکا به این نتیجه رسیده است که ماندن در توافق هستهای، منافع واشینگتن را تامین نمیکند.
شکست سیاست خارجی ترامپ
آنچه در سیاست خارجی آمریکا شاهد بودیم؛ صرفاً بر مبنای یک نوع آشفتگی و زورگویی و قلدری بود که هیچکدام از اینها در تاریخ آمریکا تا این اندازه سابقه نداشته است . عملکرد آنها بر پایه یک تئوری نبود که شکست خورد، بلکه درواقع سوءاستفاده از یک تئوری بود که برملا و افشا شد و از طرف دولت پنهان و افکار عمومی در آمریکا دست رد به سینهاش زده شد . این سیاست خارجی کاملاً مبتذل، هیچ شباهتی به وجود یک تئوری قدرتمند و فکر شده پشت رفتارها و تصمیمات چهار سال اخیر دولت آمریکا نداشت .
پژوهشگر پژوهشکده مطالعات استراتژیک خاورمیانه
ثبت دیدگاه