به گزارش ایسنا، روزنامه همشهری نوشت: «بسیاری از ما در موقعیتهای سخت و دشوار با این سؤال مواجه میشویم که آیا عامل اصلی مشکلاتی که امروز برای ما به وجود میآید و رنجهایی که میبریم، ریشه در دوران کودکی ما دارد و ما نیز چارهای در مقابل آنها نداریم؟ در واقع پیشنویسهای دیگران در گذشته تا چه حد در زندگی کنونی ما تأثیرگذار خواهند بود؟ بزرگسالی تقریبا همه افراد در ادامه تجربیات کودکیشان است و معمولا تجربه اتفاقات منفی در آینده آنها تأثیرگذار خواهد بود؛ چنانکه بسیاری از آنها تا بزرگسالی هم ادامه خواهند داشت و فرد را دچار درگیریهای فراوانی میکنند.
آیا رهایی از گذشته امکانپذیر است؟
علی صاحبی، روانشناس بالینی، در مورد تأثیر اتفاقات گذشته بر زمان حال ما میگوید: سؤال مهم درباره تأثیر گذشته افراد آن است که ببینیم آیا طرحوارههای اولیه ناکارآمدی که در ما نقش بستهاند ما را دست و زبانبسته در اختیار آنها قرار میدهند؟ البته از دیدگاه روانشناسی علمی، این یک برداشت فرویدی است که نقض شده است، چون هیچ مدرک و استناد علمی مشخص نمیکند که مشکلات ما ریشه در گذشته داشته باشند. گذشته و دوران کودکی کاملا و صد درصد بر ما تأثیرگذار خواهند بود اما هرگز و به هیچ وجه نمیتوانند «تعیینکننده» زندگی هماکنون ما باشند. در واقع همه مشاهدات و آموزشهای مستقیم و غیر مستقیم و رفتارهای دیگران در همه زمینهها در چیزی که ما امروز هستیم و نحوه نگرش و تصمیمات ما به گونهای غیر قابل انکار «تأثیر» دارند اما هرگز نمیتوانند رفتار ما را هماکنون تعیین کنند.
ما قربانی گذشته نیستیم
این روانشناس میگوید: قبلا اعتقاد بر این بود که ما به نوعی قربانی گذشته، تصمیمات والدین و همچنین تحت تأثیر رفتار معلمان و مربیان خود و در واقع قبل از زمان هوشیاری مغز خود هستیم، چون مغز در تمام دورههای زندگی رشد نمیکند؛ در حالی که این موضوع واقعیت ندارد. ما میتوانیم با هوشیاری نسبت به آنچه در گذشته و دوران کودکی بر ما رفته است، هوشیارانه دست به اقداماتی بزنیم که بهتر بتواند خواستههای ما را برآورده کند و از ما فرد بهتری بسازد. چون ما باید جوابگوی اقدامات و تصمیمات خود باشیم. در واقع ذهن ما برای اینکه روشنتر شود و بتوانیم با خود مهربانتر، علمیتر و منصفانهتر برخورد کنیم باید بپذیریم گذشته ما هر چه بوده – خوب یا بد – نمیتواند تعیینکننده رفتار امروز ما باشد. چون همه افراد از جمله خود ما میتوانیم با کمک از اراده، کاری انجام دهیم تا شرایط تغییر کند.
نقش آگاهی
بیشک، ما بدون آگاهی و بالابردن سطح معلوماتمان نمیتوانیم دست به انتخاب درست بزنیم و تغییرات لازم را در زندگی خود ایجاد کنیم اما وقتی سطح دانستهها و توانمندیهای خود را ارتقا دهیم، مشکلات امروز خود را با انتساب به دیگران از جمله خانواده یا نظام آموزشی توجیه نخواهیم کرد بلکه خودمان را مسئول اعمال خود میدانیم. مثلا نمیتوانیم بگوییم چون پدرمان نمیدانسته چطور میتواند درآمد بهتری داشته باشد و همیشه در معاملات شکست خورده است. طبیعی است ما هم نتوانیم درآمد خوبی داشته باشیم.
صاحبی میگوید: بسیاری از ما به گذشته خود چسبیدهایم و همه مشکلاتمان را ناشی از اشتباهات والدین و اطرافیانمان میدانیم، چون نمیخواهیم مسئولیت بپذیریم. در واقع مسئولیتپذیری موضوع بسیار مهمی است که اغلب، افراد شانه از بار آن خالی میکنند. ما باید مسئولیت کارها و رفتارها و همچنین پیامد آنها را بپذیریم اما با توجه به اینکه کار سختی است و هزینه دارد، برای بسیاری افراد راحتتر است که بگویند مشکلات آنها مربوط به گذشته و نوع تربیت آنهاست و در واقع اسیر گذشته خود هستند. تا زمانی هم که مسئولیت خود را به دوش دیگران میاندازیم، همچنان در بنبست باقی خواهیم ماند.
چگونه رفتار بهتری در پیش بگیریم
همه ما کولهپشتی پر از آموزههای دوران کودکی با خود همراه داریم که تأثیر بسیار زیادی بر زندگی ما دارند. ولی به عقیده صاحبی ما میتوانیم این کولهبار سنگین را زمین بگذاریم، بار آن را سبک کنیم و کولهپشتی دیگری برای خود برگزینیم. در صورتی که بسیاری از ما همچنان با کولهبارهای سنگین گذشته به راه خود ادامه خواهیم داد.
این روانشناس میگوید: تنها مسیر اصلاح و بهبودی زندگی ما «خودارزیابی» و شناخت بهتر و بیشتر خودمان است. در واقع میتوان گفت خودارزیابی، دروازه ورود به دنیای تغییرات است. وقتی ما خودمان را در هر شرایطی ارزیابی میکنیم در حقیقت به چیزی به نام آگاهی و هوشیاری میرسیم. ضمن آنکه تعیین هدف و خواستههای ما در هر موقعیتی میتواند تا حدود زیادی ما را کمک کند تا انتخاب بهتری داشته باشیم و بتوانیم تغییرات لازم را برای موفقیت ایجاد کنیم.
همانگونه که طبق تئوری انتخاب در هر شرایطی، حتی اگر یک اسلحه برای اخاذی بر پیشانی ما باشد ما باز هم حداقل سه انتخاب خواهیم داشت. بنابراین در هر موقعیتی، این انتخابهای ما هستند که تعیینکننده به شمار میروند و هر کدام نیز پیامدی بهدنبال خواهند داشت.
به گفته صاحبی توجه داشته باشیم ما با تفکر، مطالعه، مکاشفه و افزایش اطلاعات خود میتوانیم شیوههای بهتری برای پاسخ به نیازهای خود در پیش بگیریم.
تکنیک بازسازی رفتار
رفتار، مانند یک ماشین است که نیاز به چهار چرخ دارد؛ «فکر»، «عمل»، «احساس» و «فیزیولوژی». این چهارچرخ در هر موقعیت خوب و بدی با همدیگر میچرخند. مثلا ما در هر موقعیتی فکری داریم که همراه با عمل است و احساسی از آن عمل داریم که بدن ما واکنش فیزیولوژیکی نسبت به آن نشان میدهد. بنابراین در موقعیتهای خاص و سخت باید بتوانیم با توجه به این چهار چرخ سعی کنیم فکر و عمل خود را به طوری تغییر دهیم که بتوانیم احساس بهتری داشته باشیم.
علی صاحبی، روانشناس بالینی، میگوید: وقتی به خودمان حق اشتباهکردن بدهیم و فکر کنیم هر کسی ممکن است گاهی اشتباه کند احساس گناه نمیکنیم و با احساس بهتری مواجه خواهیم شد. در نتیجه بدن ما نیز از لحاظ فیزیولوژیک، شرایط بهتری را تجربه خواهد کرد. ما میتوانیم هنگام تصمیمگیریهای مهم زندگی، روی یک کاغذ، علامت به علاوه (مثبت) بزرگی رسم کنیم؛ طوری که صفحه به چهار خانه تقسیم شود. خانه سمت راست پایین، احساس، خانه سمت چپ پایین، فیزیولوژی و حالت بدن، خانه سمت راست بالا، فکر و خانه سمت چپ بالا هم عمل خواهد بود.
به گفته صاحبی، در هر موقعیتی میتوانیم با در نظر گرفتن این چهار مورد، احساسات خود را مدیریت کنیم و تصمیم درستی بگیریم، یعنی با در نظر گرفتن و تداعی هر موضوعی در ذهن، بهتر رفتار کنیم.
وقتی فکر میکنیم در یک ملاقات مهم دوست داریم اعتمادبهنفس داشته باشیم و بدنمان در حالت آرام باشد، بنابراین باید افکار خود را متناسب با آنها تغییر دهیم. به همین خاطر میتوانیم همه احساسات خود را بنویسیم و آنها را ارزیابی کنیم. سپس فکر کنیم قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد که ما را نگران کند. ما باید خودمان را به اندازه کافی خوب، دوستداشتنی و شایسته بدانیم. وقتی به همه این موارد توجه داشته باشیم میتوانیم تصمیم بهتری بگیریم، یعنی در فرآیند تصویرسازی و آرامکردن فکر و احساس، شرایط جسمانی بهتری را تجربه و در نهایت درست رفتار کنیم.»
انتهای پیام
ثبت دیدگاه