داوود فیرحی می‌ماند/دکتر بابک‌ ابراهیمی استاد دانشگاه
  • آبان 22, 1399 ساعت: ۱۶:۳۲
  • شناسه : 6512
    13

    🔹درگذشت دکتر داوود فیرحی، استاد اندیشهٔ سیاسی دانشگاه تهران، در سن ۵۶ سالگی بر اثر کرونا درد و اندوه بسیاری دارد. او یک استاد معمولی نبود و علاوه بر اخلاق نیکویی که داشت از جمله ساده‌زیستی در عین دوستی با چند رئیس دولت، خصائل خاص علمی توأمان داشت که مجموعشان نام و آثار او را […]

    منبع : فرهنگ ایرانیان
    پ
    پ

    🔹درگذشت دکتر داوود فیرحی، استاد اندیشهٔ سیاسی دانشگاه تهران، در سن ۵۶ سالگی بر اثر کرونا درد و اندوه بسیاری دارد. او یک استاد معمولی نبود و علاوه بر اخلاق نیکویی که داشت از جمله ساده‌زیستی در عین دوستی با چند رئیس دولت، خصائل خاص علمی توأمان داشت که مجموعشان نام و آثار او را جاودانه می‌کند

    🔹هم در سطح عالی حوزهٔ علمیهٔ زنجان و قم درس خوانده بود و هم در دانشگاه تهران. هم اندیشمندان ایران و اسلام را می‌شناخت و هم فیلسوفان غرب را. تسلط بر حوزهٔ تخصصی اگرچه ملزومات بنیادین و اولیهٔ یک استاد علوم سیاسی است، اما گلایهٔ دانشجویان شنیدنی و در عین حال تلخ و یأس‌آور است که برخی استادان از توضیحات کافی برخی مکاتب به هر دلیل طفره می‌روند یا به جای نقد و شرحی کوتاه، درصدد تخریب بر می‌آیند. اینجاست که اهمیت اخلاقی کار و مرام استادان و بزرگانی چون دکترفیرحی روشن‌تر می‌گردد. او فرق بین علم با انواع شبه‌علم و دانشگاه با حزب و شبه‌حزب را می‌دانست و در عمل به اصول تزلزل‌ناپذیر معلمی پایبند بود.

    🔹او در کسوت روحانیت، حتی بررسی و نقد اندیشه‌های احمد کسروی را هم در پروژه‌های کاری دانشجویان تعریف می‌کرد و به افکار سایر اندیشمندان دورهٔ مشروطه و پیشامشروطه تسلط بالایی داشت. مشخصاً انسانی دغدغه‌مند بود که رسالهٔ کارشناسی ارشدش را در دانشگاه تهران با عنوان «اندیشهٔ سیاسی شیعه در دورهٔ قاجاریه» ارائه کرده بود که در آن به اندیشهٔ سیاسی فقیهان مشهور شیعه در دورهٔ قاجار و مکاتب فقهی-سیاسی برآمده از آن و برآورندهٔ مشروطهٔ ایران پرداخته بود. نام‌هایی را از عصر مشروطه برای اولین بار از او می‌شنیدیم که نکات مهم رساله‌هایشان را مطرح می‌کرد. به شوخی می‌گفتیم هر کس در روستایی دورافتاده‌ در آذربایجان یا در دل کویر قلم در دست گرفته یا سخنی کوتاه و جمله‌ای دربارهٔ مشروطه گفته فیرحی می‌داند؛ و من می‌افزودم شمشیرزنان را بهتر از قلم‌زنان و سخنوران مشروطه می‌شناسم. علامه نایینی نویسندهٔ رسالهٔ تنبیه‌الامه و تنزیه‌المله از شخصیت‌های محبوب او و من بود، اما فصل مشترک ما آخوند خراسانی، استادِ نایینی و مرجع تقلید پشتیبان مشروطه بود. فیرحی همواره در توضیح نظرات فقهی آخوند تأکید می‌کرد که «از نظر نایینی هم دموکراتیک‌تر است».

    🔹در ادامهٔ همان دغدغه، رسالهٔ دکترای وی هم «دانش، قدرت و مشروعیت در اسلام» دیگر اثر ارزشمند اوست که با الهام از روش‌شناسی میشل فوکو و هرمنوتیک هانس گئورگ گادامر (نویسندهٔ اثر مشهور حقیقت و روش Wahrheit und Methode) تنظیم شده است. شگفتا که برخلاف گادامر که بیش از یک قرن (۱۹۰۰- ۲۰۰۲) زیست، او عمر کوتاهی داشت.

    🔹به دنبال انتشار کتاب «ملاحظات دربارهٔ دانشگاه» اثر جوادطباطبایی در شهریور سال گذشته که نقدهایی را به داودفیرحی وارد می‌کرد، دنبال فرصتی بودم تا با ایشان در این خصوص گفتگو کنم. شگفتا که من از ایشان یک دهه پیش پیرامون نظریه‌های طباطبایی و تفاوت دو دیدگاه پرسیده بودم.

    🔹عصر درگذشت دکتر فیرحی عزیز چون رادیون رومانویچ راسکولنیکف (رودیا) داستان جنایت و مکافات (جرم و کیفر) داستایفسکی در خیابان راه می‌روم. گذرم نه به بازار کاه‌فروشان که به بازار دیگری افتاده است و گرچه چون رودیا تب ندارم، هذیان‌آلود می‌اندیشم که تا خوشمان آمد و خوش شدیم، رفیقان یک به یک رفتند. راسکولنیکوف جنایتی مرتکب شده بود که درگیر بود، اما جرم و جنایت من چه بود جز عشق به حقیقت و علم. آیا این کم جرمی است؟

    🔹با او روزهای پرخاطره‌ای را در دوره‌های فوق‌لیسانس و دکترا گذراندیم. از آن کلاس‌های کارشناسی ارشد که تا من نمی‌رسیدم، مبحث درس را شروع نمی‌کرد تا کلاس‌های دکترایی که شاید خاطراتش را روزی تعریف کنم. بعد از پایان کلاس‌ها، دوستان به منِ بی‌خبر از ماجرا، معرفت و بنده‌نوازی او را اطلاع می‌دادند و‌ شگفت‌زده‌ام می‌کردند. و من چقدر او را دوست می‌داشتم.

    🔹در یکی از روزهای سرد و تلخ پاییز ۱۳۹۰ که من دو سه ماهی می‌شد مادرم را با دردی غیرقابل وصف وداع ابدی کرده بودم، مرا در راهروهای دانشکده سراپا سیاهپوش دید و با همان لهجهٔ شیرین، لحن مهربان و لبخند همیشگی شاعرانه پرسید: «در چه حالی؟ ایام به کام است؟» پاسخ فوری‌ام با صدایی که گویی از اعماق تاریخ برمی‌خاست، عیناً این بود: «صبحانه را با زرتشت صرف می‌کنم، ناهار را با ولتر و شام را با حضرت علی». ولی نگفتم چون خبر نداشتم که دور این میز صمیمی، دیگر عارفان و شاعران و دانشمندان و فیلسوفان و قدیسان و بزرگان نیز حاضرند و دریغا نمی‌دانستم در واقعیت، آرزوی صرف یک ناهار با او یا حتی دیدار کوتاه او چون حسرت دیدار مادر و پدر، بر دلم خواهد ماند و حسرتی جاودانه خواهد شد.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در وب منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.